منُ زندگی کوفتیم

زن عشق می کارد و کینه درو می کند…

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر…

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ….

برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ

اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی …

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی….

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد …

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ….

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد…

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند

و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد..........


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت | 16:16 نویسنده | مرمـر |